فصل تقسیم -

فصل تقسیم

 

چشمها پرسش بی پاسخ حیرانیها

دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها

 

باگل زخم سر راه تو آذین بستیم

داغهای دل ما ؛ جای چراغانیها

 

حالیا دست کریم تو برای دل ما

سرپناهی است در این بی سر و سامانیها

 

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی

ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها

 

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید

فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها

 

سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس

تا پناهم دهد از وحشت عریانیها

 

چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار

طرح لبخند تو پایان پریشانیها

قیصر امین پور

دی 64